یک شعر خوشمل از کودکی خوندم گفتم برای شما هم بنویسم
برین ادامه
اوهی!!!!
من چقدر ساده راه میروم
تو:
چهقدر سخت!
من:
میدوم
مثل برق و باد
راحت و رها!
تو ولی
گیر کردهای
توی پیچ کوچهها
روی دوش من
کیف مدرسه
فکر من
وول میخورد
در حساب و هندسه
روی دوش تو
بار خستگی
آرزوی کوچکت
خرد شد
در هجوم دلشکستگی!
بار زندگی
روی شانههای تو!
مانده روی برف کوچهها
جای پای تو ...
¨
در برابر تو من چهقدر کوچکم
تو
مثل یک درخت
مثل یک درخت واقعی
بزرگ میشوی
من ولی هنوز
کودکم!
«کبرا بابایی»
بامزه نیست؟؟؟؟!!!!!
آخی